معنی گله گزاری کردن - جستجوی لغت در جدول جو
گله گزاری کردن
شکایت کردن گله کردن
شکایت کردن گله کردن
تصویر گله گزاری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر گله داری کردن
گله داری کردن
Shepherd
Shepherd
دیکشنری فارسی به انگلیسی
گله داری کردن
گِلِه داری کَردَن
pastor
pastor
دیکشنری فارسی به پرتغالی
گله داری کردن
گِلِه داری کَردَن
Hirte
Hirte
دیکشنری فارسی به آلمانی
گله داری کردن
گِلِه داری کَردَن
pasterz
pasterz
دیکشنری فارسی به لهستانی
گله داری کردن
گِلِه داری کَردَن
пастух
пастух
دیکشنری فارسی به روسی
گله داری کردن
گِلِه داری کَردَن
пастух
пастух
دیکشنری فارسی به اوکراینی
گله داری کردن
گِلِه داری کَردَن
pastor
pastor
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
گله داری کردن
گِلِه داری کَردَن
berger
berger
دیکشنری فارسی به فرانسوی
گله داری کردن
گِلِه داری کَردَن
pastore
pastore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
گله داری کردن
گِلِه داری کَردَن
herder
herder
دیکشنری فارسی به هلندی
گله داری کردن
گِلِه داری کَردَن
गड्ढे का रखवाला
गड्ढे का रखवाला
دیکشنری فارسی به هندی
گله داری کردن
گِلِه داری کَردَن
penggembala
penggembala
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
گله داری کردن
گِلِه داری کَردَن
양치기
양치기
دیکشنری فارسی به کره ای
گله داری کردن
گِلِه داری کَردَن
רועה
רועה
دیکشنری فارسی به عبری
گله داری کردن
گِلِه داری کَردَن
牧羊人
牧羊人
دیکشنری فارسی به چینی
گله داری کردن
گِلِه داری کَردَن
羊飼い
羊飼い
دیکشنری فارسی به ژاپنی
گله داری کردن
گِلِه داری کَردَن
çoban
çoban
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
گله داری کردن
گِلِه داری کَردَن
mchungaji
mchungaji
دیکشنری فارسی به سواحیلی
گله داری کردن
گِلِه داری کَردَن
คนเลี้ยงแกะ
คนเลี้ยงแกะ
دیکشنری فارسی به تایلندی
گله داری کردن
گِلِه داری کَردَن
মেষপালক
মেষপালক
دیکشنری فارسی به بنگالی
گله داری کردن
گِلِه داری کَردَن
چرواہا
چرواہا
دیکشنری فارسی به اردو
گله داری کردن
گِلِه داری کَردَن
راعٍ
رَاعٍ
دیکشنری فارسی به عربی